به وبلاگ من خوش آمدید،سیستانیهادرگلستان ومازندران یکی ازشریف ترین وزحمتکش ترین اقشارجامعه هستند.امامتاسفانه گروهی کج اندیش ضدایرانی سعی درتخریب شخصیت سیستانیهادارند.بنده سعی دارم افتخارات وتمدن سیستان که درواقع افتخارات ایران عزیزمیباشدرابه همگان بشناسانم تاضمن اینکه سیستانیهابه خودباوری بیشترمیرسندوجوانان آنان روحیه می گیرنددیگران نیزقدری تامل نمایندوعظمت ایران رافدای مصلح فردی خودنکنندوحساب یک فردراازیک ملت وقوم جداکنند.09111772048وazarigolestanenow@yahoo.comدرخدمت شماست
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
طایفه در ارائه و تسلیم این اسناد و مدارک پیشدستی کردند و زمانی نگذشت که دسته ها وبسته ها و طومارها از این گونه اسناد و مدارک به دست مظفرالدوله افتاد . این حاکم از خدا بیخبر و نادان نمیدانست گذشت زمان پرده از اعمال شنیع و کردارهای ناپسند مردمان بر میدارد ، دستور داد تا جمیع نوشته ها ی گرد آورده را پاره پاره کرده و پاره کاغذها را بدست بادهای صدو بیست روزه سیستان سپرد و مدتها این کاغذ پاره ها همچون مردم این سرزمین آواره و سرگردان و بیقرار بوده اند .
کار ناشایست و ناپسند مظفر الدوله تمامی اسناد و مدارک را از بین نبرد و باز در گوشه و کنار سیستان مدارکی پیدا میشد و بیشتر اسناد و مدارک بازمانده بدست امیر اسدله اعلم سردار بیرجند که حاکم سیستان شد افتاد و بطور مسلم تا به امروز این اسناد و مدارک در خاندان ایشان میباشد و بایستی بازمانده گان ایشان پاسخگوی تاریخ باشند و گرنه تاریخ همان قضاوتی را که در باره مظفرالدوله مینماید در باره او نیز خواهد نمود .
سرگذشت سنگها ی قبور و سنگهای مساجد و مدارس و نیز بناهای عمومی و تاریخی که تاریخ بنای آنها به صدها بلکه هزاران سال قبل میرسید نیز همانند سرگذشت اسنادی است که تکه پاره های آن زینت بخش بیابانها و صحاری گردید .
سران خاندان کیانی که میدانستند این آثار تاریخی نمودار اعمال خیر و تمدن غنی این سرزمین میباشد آنها را در دهکده کشان جمع آوری کردند و کمر همت بر نگهداری آن بستند . تا اینکه در سال 1321 قمری بر اثر تحریک چند تن از مامورین رسمی دولت ، حاکم سیستان ( امیر اسداله اعلم )دستور داد که این آثار گرانبها گرد آوری کرده و سپس با پتک خرد نمایند و بدینگونه این آثار که هویت ملی یک سرزمین بود از بین رفت .
سیستانی که یک روز زرتشت از شر دشمنان بدانجا پناه برد ، سیستانی که همواره ناجی این سرزمین بوده است و ادبیات حماسی ایران زمین فقط با نام این سرزمین و دلاوری شیر مردانش شناخته میشود و سالیان دراز استقلال محلی داشت و سلاطین آن سکه بنام خود می زدند بر اثر خباثت حکام حکومت مرکزی و حسودی حکام سرزمینهای مجاور و کینه توزان تاریخ که عظمت این سرزمین را خار چشم خود میدیدند و همچون برادران یوسف جهت از بین بردن آن حتی با بیگانگان نیز تبانی کردند کار مردمش بجائی رسیده که فرزندانش آواره سرزمینهای دیگر گردند و در آنجا نیز مورد تبعیض و آزار و اذیت قرار گیرند . چقدر ما مردم ناسپاسیم .